چه خوب که شهر به پیشواز آمدنت سراسر نور شد و امید به حقیقت ظهور بیشتراز همیشه در دلمان موج می زند...
من ماه را روی شانه هایم میگذارم وتا نصف نشده با هزار خواهش، چشم در چشم آسمان آمدنت را آرزو می کنم...
وهی با خودم زمزمه می کنم... یعنی می شود!! ... میدانم که می شود...
اما همیشه دلم می خواهد امتداد این نگاه بی مضایقه زود زود در صفحه جانمان بنشیند و طعم شیرین تبسم چشمهایت را تا نفسی هست در کوچه پس کوچه های سرزمین تنهاییمان حس کنیم...
فردا شبیه ترین ستاره به خورشید می آید ... کاش پیش از آنکه ماه روی شانه هایم نصف شود ، تو هم بیایی...
اللهم عجل لولیک الفرج